حکمت های نهج البلاغه 190-380
حکمت 191
مشکلات دنیا
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: همانا انسان در دنیا تخته نشان تیرهاى مرگ، و ثروتى است دستخوش تاراج مصیبتها: با هر جرعه نوشیدنى، گلو رفتنى، و در هر لقمهاى، گلوگیر شدنى است، و بنده نعمتى به دست نیاورد جز آن که نعمتى از دست بدهد، و روزى به عمرش افزوده نمىگردد جز با کم شدن روزى دیگر پس ما یاران مرگیم، و جانهاى ما هدف نابودىها، پس چگونه به ماندن جاودانه امیدوار باشیم. در حالى که گذشت شب و روز بنایى را بالا نبرده جز آن که آن را ویران کرده، و به اطراف پراکند
حکمت 192
پرهیز از زراندوزى
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: اى فرزند آدم، آنچه را که بیش از نیاز خود فراهم کنى، براى دیگران اندوختهاى.
حکمت 193
راه به کار گرفتن قلب
(اخلاقى، علمى، تربیتى) و درود خدا بر او، فرمود: دلها را روى آوردن و پشت کردنى است، پس دلها را آنگاه به کار وادارید که خواهشى دارند و روى آوردنى، زیرا اگر دل را به اجبار به کارى وادارى کور مىگردد.
حکمت 194
ضرورت پرهیز از خشم و انتقام
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: چون خشم گیرم، کى آن را فرو نشانم در آن زمان که قدرت انتقام ندارم، که به من بگویند. «اگر صبر کنى بهتر است» یا آنگاه که قدرت انتقام دارم که به من بگویند: «اگر عفو کنى خوب است».
حکمت 195
پرهیز از بخل ورزى
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: (در سر راه از کنار مزبلهاى عبور مىکرد.) این همان است که بخیلان به آن بخل مىورزند (و در روایت دیگرى نقل شد که) این چیزى است که دیروز بر سر آن رقابت مىکردید
حکمت 196
عبرت آموزى از إتلاف اموال
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: مالى که نابودى آن تو را پند مىدهد، از دست نرفته است.
حکمت 197
روش درمان روح (روانشناسى بالینى)
(اخلاقى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: این دلها همانند تنها خسته مىشوند، براى نشاط آن به سخنان تازه حکیمانه روى بیاورید.
حکمت 198
ضرورت حکومت
(اعتقادى، سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: (وقتى شنید که خوارج مىگویند، حکومت فقط از آن خداست.) سخن حقّى است که از آن اراده باطل دارند.
حکمت 199
نکوهش اوباش (انسانهاى شرور)
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: (در تعریف جمع اوباش، فرمود) آنان چون گرد هم آیند پیروز شوند، و چون پراکنده شوند شناخته نگردند«». (و گفته شد که امام فرمود) آنان چون گرد هم آیند زیان رسانند، و چون پراکنده شوند سود دهند. (از امام پرسیدند: چون اوباش گرد هم آیند زیان رسانند را دانستیم، امّا چه سودى در پراکندگى آنان است، فرمود) صاحبان کسب و کار، و پیشه وران به کارهاى خود باز مىگردند، و مردم از تلاش آنان سود برند، بنّا به ساختن ساختمان، و بافنده به کارگاه بافندگى، و نانوا به نانوایى روى مىآورد.
حکمت 200
نکوهش انسانهاى شرور
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: (جنایتکارى را حضور امام آوردند، که جمعى اوباش همراه او بودند.) مبارک مباد، چهرههایى که جز به هنگام زشتىها دیده نمىشوند
حکمت 201
امدادهاى الهى و حفظ انسان
(اعتقادى، معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: با هر انسانى دو فرشته است که او را حفظ مىکنند، و چون تقدیر الهى فرا رسد، تنهایش مىگذارند، که همانا زمان عمر انسان، سپرى نگهدارنده است.
حکمت 202
واقع نگرى در مسائل سیاسى
(سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: (طلحه و زبیر خدمت امام آمدند و گفتند با تو بیعت کردیم که ما در حکومت شریک تو باشیم، فرمود) نه هرگز بلکه شما در نیرو بخشیدن، و یارى خواستن شرکت دارید، و دو یاورید به هنگام ناتوانى و درماندگى در سختىها.
حکمت 203
یاد مرگ و پرهیزکارى
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: اى مردم از خدایى بترسید که اگر سخنى گویید مىشنود، و اگر پنهان دارید مىداند، و براى مرگى آماده باشید، که اگر از آن فرار کنید شما را مىیابد، و اگر بر جاى خود بمانید شما را مىگیرد، و اگر فراموشش کنید شما را از یاد نبرد.
حکمت 204
بىتوجّهى به سپاسگذارى مردم
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: ناسپاسى مردم تو را از کار نیکو باز ندارد، زیرا هستند کسانى، بى آن که از تو سودى برند تو را مىستایند، چه بسا ستایش اندک آنان براى تو، سودمندتر از ناسپاسى ناسپاسان باشد. (و خداوند نیکوکاران را دوست دارد)
حکمت 205
گنجایش نامحدود ظرف علم
(علمى) و درود خدا بر او، فرمود: هر ظرفى با ریختن چیزى در آن پر مىشود جز ظرف دانش که هر چه در آن جاى دهى، وسعتش بیشتر مىشود.
حکمت 206
ره آورد حلم و بردبارى
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: نخستین پاداش بردبار از بردبارىاش آن که مردم در برابر نادان، پشتیبان او خواهند بود.
حکمت 207
ارزش همانند شدن با خوبان
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: اگر بردبار نیستى، خود را به بردبارى بنماى، زیرا اندک است کسى که خود را همانند مردمى کند و از جمله آنان به حساب نیاید.
حکمت 208
مراحل خودسازى
(اخلاقى، تربیتى) و درود خدا بر او، فرمود: کسى که از خود حساب کشد، سود مىبرد، و آن که از خود غفلت کند زیان مىبیند، و کسى که از خدا بترسد ایمن باشد، و کسى که عبرت آموزد آگاهى یابد، و آن که آگاهى یابد مىفهمد، و آن که بفهمد دانش آموخته است
حکمت 209
خبر از ظهور حضرت مهدى علیه السّلام
(اعتقادى، سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: دنیا پس از سرکشى، به ما روى مىکند، چونان شتر مادّه بد خو که به بچه خود مهربان گردد. (سپس این آیه را خواند) «و اراده کردیم که بر مستضعفین زمین، منّت گذارده آنان را امامان و وارثان حکومتها گردانیم»
حکمت 210
الگوهاى پرهیزکارى
(اخلاقى، تربیتى) و درود خدا بر او، فرمود: از خدا بترسید، ترسیدن انسان وارستهاى که دامن به کمر زده و خود را آماده کرده، و در بهره بردن از فرصتها کوشیده،
و هراسان در اطاعت خدا تلاش کرده، و در دنیاى زودگذر، و پایان زندگى و عاقبت کار، بدرستى اندیشیده است
حکمت 211
ارزشهاى اخلاقى
(اخلاقى، اجتماعى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: بخشندگى، نگاهدارنده آبروست، و شکیبایى دهان بن بىخردان، و عفو زکات پیروزى، و دورى کردن، کیفر خیانتکار، و مشورت چشم هدایت است. و آن کس که با رأى خود احساس بىنیازى کند به کام خطرها افتد، شکیبایى با مصیبتهاى شب و روز پیکار کند، و بىتابى، زمان را در نابودى انسان یارى دهد، و برترین بىنیازى ترک آرزوهاست، و چه بسا عقل که اسیر فرمانروایى هوس است، حفظ و به کار گیرى تجربه رمز پیروزى است، و دوستى نوعى خویشاوندى به دست آمده است، و به آن کس که به ستوه آمده و توان تحمّل ندارد اعتماد نکن.
حکمت 212
خودپسندى آفت عقل
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: خودپسندى یکى از حسودان عقل است.
حکمت 213
تحمّل مشکلات و خشنودى
(اخلاقى، تربیتى) و درود خدا بر او، فرمود: چشم از سختى خوار و خاشاک و رنجها فرو بند تا همواره خشنود باشى.
حکمت 214
نرمخویى و کامیابى
(اخلاقى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: کسى که درخت شخصیّت او نرم و بىعیب باشد، شاخ و برگش فراوان است.
حکمت 215
اختلاف آفت اندیشه
(اخلاقى، سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: اختلاف نابود کننده اندیشه است.
حکمت 216
قدرت و تجاوزکارى
(اخلاقى، سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: کسى که به نوایى رسید تجاوزکار شد.
حکمت 217
دگرگونى روزگار و شناخت انسانها
(اخلاقى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: در دگرگونى روزگار، گوهر شخصیّت مردان شناخته مىشود«».
حکمت 218
حسادت آفت دوستى
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: حسادت بر دوست، از آفات دوستى است.
حکمت 219
آرزوها آفت اندیشه
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: قربانگاه اندیشهها، زیر برق آرزوهاست.
حکمت 220
عدالت در قضاوت
(اخلاقى، قضایى) و درود خدا بر او، فرمود: داورى با گمان بر افراد مورد اطمینان، دور از عدالت است.
حکمت 221
آینده دردناک ستمکاران
(اخلاقى، سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: بدترین توشه براى قیامت، ستم بر بندگان است.
حکمت 222
بىتوجّهى به بدى بدکاران
(اخلاقى، اجتماعى)
677
و درود خدا بر او، فرمود: خود را به بىخبرى نمایاندن از بهترین کارهاى بزرگواران است.
حکمت 223
حیاء و عیب پوشى
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: آن کس که لباس حیاء بپوشد، کسى عیب او را نبیند.
حکمت 224
برخى از ارزشهاى اخلاقى
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: با سکوت بسیار، وقار انسان بیشتر شود، و با انصاف بودن، دوستان را فراوان کند، و با بخشش، قدر و منزلت انسان بالا رود، و با فروتنى، نعمت کامل شود، و با پرداخت هزینهها، بزرگى و سرورى ثابت گردد، و روش عادلانه، مخالفان را درهم شکند، و با شکیبایى در برابر بىخرد، یاران انسان زیاد گردند.
حکمت 225
حسادت و بیمارى
(اخلاقى، بهداشتى) و درود خدا بر او، فرمود: شگفتا که حسودان از سلامتى خود غافل ماندهاند
حکمت 226
طمعورزى و خوارى
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: طمعکارى همواره زبون و خوار است.
حکمت 227
ارکان ایمان
(اعتقادى، معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: (از ایمان پرسیدند). ایمان، بر شناخت با قلب، اقرار با زبان، و عمل با اعضاء و جوارح استوار است.
حکمت 228
ارزشها و ضدّ ارزشها
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: کسى که از دنیا اندوهناک مىباشد، از قضاء الهى خشمناک است، و آن کس که از مصیبت وارد شده شکوه کند از خدا شکایت کرده، و کسى که نزد توانگرى رفته و به خاطر سرمایهاش برابر او فروتنى کند، دو سوّم دین خود را از دست داده است و آن کس که قرآن بخواند و وارد آتش جهنّم شود حتما از کسانى است که آیات الهى را بازیچه قرار داده است، و آن کس که قلب او با دنیا پرستى پیوند خورد، همواره جانش گرفتار سه مشکل است، اندوهى رها نشدنى، حرصى جدا نشدنى، و آرزویى نایافتنى.
حکمت 229
ارزش قناعت و خوش خلقى
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: آدمى را قناعت براى دولتمندى، و خوش خلقى براى فراوانى نعمتها کافى است. (از امام سؤال شد تفسیر آیه، فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً چیست فرمود) آن زندگى با قناعت است«».
حکمت 230
راه به دست آوردن روزى
(اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: با آن کس که روزى به او روى آورده شراکت کنید، که او توانگرى را
سزاوارتر، و روى آمدن روزگار خوش را شایستهتر است.
حکمت 231
تعریف عدل و إحسان
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: در تفسیر آیه 90 سوره نحل «خدا به عدل و احسان فرمان مىدهد» فرمود) عدل، همان انصاف، و احسان، همان بخشش است.
حکمت 232
ره آورد إنفاق
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: آن کس که با دست کوتاه ببخشد، از دستى بلند پاداش گیرد.
مىگویم: (معنى سخن این است که آنچه انسان از اموال خود در راه خیر و نیکى انفاق مىکند، هر چند کم باشد، خداوند پاداش او را بسیار مىدهد، و منظور از «دو دست» در اینجا دو نعمت است، که امام علیه السّلام بین نعمت پروردگار، و نعمت از ناحیه انسان، را با کوتاهى و بلندى فرق گذاشته است که نعمت و بخشش از ناحیه بنده را کوتاه، و از ناحیه خداوند را بلند قرار داده است، بدان جهت که نعمت خدا همیشگى و چند برابر نعمت مخلوق است، چرا که نعمت خداوند اصل و اساس تمام نعمتها است، بنا بر این تمام نعمتها به نعمتهاى خدا باز مىگردد، و از آن سرچشمه مىگیرد).
حکمت 233
پرهیز از آغازگرى در مبارزه
(اخلاق اجتماعى، سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: (به فرزندش امام مجتبى علیه السّلام فرمود) کسى را به پیکار دعوت نکن، اما اگر تو را به نبرد خواندند بپذیر، زیرا آغازگر پیکار تجاوزکار، و تجاوزکار شکست خورده است.
حکمت 234
تفاوت اخلاقى مردان و زنان
(اخلاقى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: برخى از نیکوترین خلق و خوى زنان، زشتترین اخلاق مردان است، مانند، تکبّر، ترس، بخل، هر گاه زنى متکبّر باشد، بیگانه را به حریم خود راه نمىدهد، و اگر بخیل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ مىکند، و چون ترسان باشد از هر چیزى که به آبروى او زیان رساند فاصله مىگیرد.«»
حکمت 235
نشانه خردمندى
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: (به امام گفتند، عاقل را به ما بشناسان، پاسخ داد:) خردمند آن است که هر چیزى را در جاى خود مىنهد. (گفتند پس جاهل را تعریف کن فرمود) با معرّفى خردمند، جاهل را نیز شناساندم.
(یعنى جاهل کسى که هر چیزى را در جاى خود نمىگذارد، بنا بر این با ترک معرّفى مجدّد، جاهل را شناساند)
حکمت 236
زشتى دنیاى حرام
(اخلاقى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: به خدا سوگند این دنیاى شما که به انواع حرام آلوده است، در دیده من از استخوان خوکى که در دست بیمارى جذامى باشد، پستتر است
حکمت 237
اقسام عبادت
(عبادى، معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: گروهى خدا را به امید بخشش پرستش کردند، که این پرستش بازرگانان است، و گروهى او را از روى ترس عبادت کردند که این عبادت بردگان است، و گروهى خدا را از روى سپاسگزارى پرستیدند و این پرستش آزادگان است.
حکمت 238
مشکلات تشکیل خانواده
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: زن و زندگى، همهاش زحمت و دردسر است و زحمت بارتر اینکه چارهاى جز بودن با او نیست«».
حکمت 239
زشتى سستى و سخن چینى
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: هر کس تن به سستى دهد، حقوق را پایمال کند، و هر کس سخن چین را پیروى کند دوستى را به نابودى کشاند.
حکمت 240
غصب و ویرانى
(اقتصادى، سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: سنگ غصبى در بناى خانه، مایه ویران شدن آن است.
(این سخن از رسول خدا نقل شده است، و اینکه سخن پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و على علیه السّلام شبیه یکدیگرند جاى شگفتى نیست براى اینکه هر دو از یک جا سر چشمه گرفته و در دو ظرف ریخته شده است).
حکمت 241
آینده دردناک ستمکاران
(سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: روزى که ستمدیده از ستمکار انتقام کشد، سختتر از روزى است که ستمکار بر او ستم روا مىداشت.
حکمت 242
ارزش ترس از خداوند
(اخلاقى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: از خدا بترس هر چند اندک، و میان خود و خدا پردهاى قرار ده هر چند نازک
حکمت 243
روش صحیح پاسخگویى
(علمى) و درود خدا بر او، فرمود: هرگاه پاسخها همانند و زیاد شد، پاسخ درست پنهان گردد.
حکمت 244
مسؤولیّت نعمتهاى الهى
(اعتقادى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: خدا را در هر نعمتى حقّى است، هر کس آن را بپردازد، فزونى یابد، و آن کس که نپردازد و کوتاهى کند، در خطر نابودى قرار گیرد.
حکمت 245
کاستى قدرت و کنترل شهوت
(اخلاقى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: هنگامى که توانایى فزونى یابد، شهوت کاستى گیرد.
حکمت 246
هشدار از پشت کردن نعمتها
(معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: از فرار نعمتها بپرهیزید، زیرا هر گریختهاى باز نمىگردد.
حکمت 247
رهآورد سخاوت
اقتصادى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: بخشش بیش از خویشاوندى محبّت آورد.
حکمت 248
تقویت خوشبینىها
(اخلاق اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: چون کسى به تو گمان نیک برد، خوشبینى او را تصدیق کن.
حکمت 249
بهترین عملها
(اخلاقى، تربیتى) و درود خدا بر او، فرمود: بهترین کارها آن است که با ناخشنودى در انجام آن بکوشى.
حکمت 250
خداشناسى در حوادث روزگار
(اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: خدا را از سست شدن ارادههاى قوى، گشوده شدن گرههاى دشوار، و درهم شکسته شدن تصمیمها، شناختم
کمت 251
تلخىهاى و شیرینىهاى دنیا و آخرت
(اخلاقى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: تلخکامى دنیا، شیرینى آخرت، و شیرینى دنیاى حرام، تلخى آخرت است.
حکمت 252
فلسفه احکام الهى
(اخلاقى، اجتماعى، اعتقادى)
683
و درود خدا بر او، فرمود: خدا «ایمان» را براى پاکسازى دل از شرک، و «نماز» را براى پاک بودن از کبر و خودپسندى، و «زکات» را عامل فزونى روزى، و «روزه» را براى آزمودن اخلاص بندگان، و «حج» را براى نزدیکى و همبستگى مسلمانان، و «جهاد» را براى عزّت اسلام، و «امر به معروف» را براى اصلاح تودههاى ناآگاه، و «نهى از منکر» را براى بازداشتن بىخردان از زشتىها، «صله رحم» را براى فراوانى خویشاوندان، و «قصاص» را براى پاسدارى از خونها، و اجراى «حدود» را براى بزرگداشت محرّمات الهى، و ترک «مىگسارى» را براى سلامت عقل، و دورى از «دزدى» را براى تحقّق عفّت، و ترک «زنا» را براى سلامت نسل آدمى، و ترک «لواط» را براى فزونى فرزندان، و «گواهى دادن» را براى به دست آوردن حقوق انکار شده، و ترک «دروغ» را براى حرمت نگهداشتن راستى، و «سلام» کردن را براى امنیّت از ترسها، و «امامت» را براى سازمان یافتن امور امّت، و «فرمانبردارى از امام» را براى بزرگداشت مقام رهبرى، واجب کرد.
حکمت 253
روش سوگند دادن ستمکار
(سیاسى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: آنگاه که خواستید ستمکارى را سوگند دهید از او بخواهید که بگوید (از جنبش و نیروى الهى بیزار است» زیرا اگر به دروغ سوگند خورد، پس از بیزارى، در کیفر او شتاب شود، امّا اگر در سوگند خود بگوید «به خدایى که جز او خدایى نیست» در کیفرش شتاب نگردد، چه او خدا را به یگانگى یاد کرد.
حکمت 254
تلاش در انفاقهاى اقتصادى
(اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: اى فرزند آدم خودت وصىّ مال خویش باش، امروز به گونهاى عمل کن که دوست دارى پس از مرگت عمل کنند.
حکمت 255
تندخویى و جنون
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: تندخویى بىمورد نوعى دیوانگى است، زیرا که تندخو پشیمان مىشود، و اگر پشیمان نشد پس دیوانگى او پایدار است.
حکمت 256
حسادت و بیمارى
(اخلاقى، بهداشتى) و درود خدا بر او، فرمود: سلامت تن در دورى از حسادت است.
حکمت 257
راه شاد کردن دیگران (اخلاق خانواده)
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: اى کمیل خانوادهات را فرمان ده که روزها در به دست آوردن بزرگوارى، و شبها در رفع نیاز خفتگان بکوشند. سوگند به خدایى که تمام صداها را مىشنود، هر کس دلى را شاد کند، خداوند از آن شادى لطفى براى او قرار دهد که به هنگام مصیبت چون آب زلالى بر او باریدن گرفته و تلخى مصیبت را بزداید چنان که شتر غریبه را از چراگاه دور سازند.
حکمت 258
صدقه و توانگرى
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: هر گاه تهیدست شدید با صدقه دادن، با خدا تجارت کنید.
حکمت 259
شناخت جایگاه وفادارى
(اخلاقى اجتماعى، سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: وفادارى با خیانتکاران نزد خدا نوعى خیانت، و خیانت به خیانتکاران نزد خدا وفادارى است.
حکمت 260
پرهیز از مهلت دادنهاى خدا
(اعتقادى، معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: بسا احسان پیاپى خدا، گناهکار را گرفتار کند و پردهپوشى خدا او را مغرور سازد، و با ستایش مردم فریب خورد، و خدا هیچ کس را همانند مهلت دادن، مورد آزمایش قرار نداد.
مىگویم: (این سخن امام علیه السّلام در کلمات گذشته آمده بود، امّا چون در اینجا عبارات زیبا و مفیدى اضافه بر گذشته وجود داشت آن را نقل کردم).
بخش حکمتهاى شگفتىآور از سخنان امیر المؤمنین علیه السّلام
(در این فصل برخى از سخنان برگزیده شگفتىآور امام را مىآوریم که احتیاج به تفسیر و تحلیل دارد).
1- روایتى از امام
اشاره به ظهور امام زمان علیه السّلام
چون آنگونه شود، پیشواى دین«» قیام کند، پس مسلمانان پیرامون او چونان ابر پاییزى گرد آیند.
(«یعسوب» یعنى بزرگ مسلمانان، و «قزع» یعنى ابرهاى پاییزى)
2- روایتى دیگر از امام
سخنورى
این سخنران، زبردست ماهرى است«».
(«شحشح» یعنى مهارت دارد، به کسى که خوب حرف مىزند یا خوب راه مىرود گویند، ولى در موارد دیگر «شحشح» یعنى فردى بخیل)
3- روایتى دیگر از امام
پرهیز از دشمنى کردن
دشمنى، رنجها و سختىهایى هلاک کننده دارد.
(«قحم» یعنى مهلکهها، زیرا دشمنى آنان را به هلاکت مىرساند، و به معنى سختىها نیز آمده که مىگویند «قحمة الاعراب»، یعنى روزگار سختى و گرسنگى عربها به گونهاى که اموالشان تمام مىشود، و معنى «تقحّم» همین است که مىگویند خشکسالى روستاییان را به سرزمینهاى سبز و آباد کشانده است).
4- روایتى دیگر از امام
سرپرستى زنان
چون زنان بالغ شوند، خویشاوندان پدرى براى سرپرستى آنان سزاوارترند.
منظور از «نصّ» آخرین درجه هر چیز است، مانند «نصّ» در سیر، که به معنى آخرین مرحله توانایى مرکب است، هنگامى که مىگوییم، «نصصت الرّجل عن الآمر» آنقدر سؤال از کسى بشود که آنچه مىداند بیان کند، بنا بر این «نصّ الحقاق» بمعنى رسیدن به مرحله بلوغ است که پایان دوره کودکى است، این جمله از فصیحترین کنایات و شگفت آورترین آنها است، منظور امام این است، هنگامى که زنان باین مرحله برسند «عصبه»: مردان خویشاوند پدرى که محرم آنان هستند، مانند برادر، و عمو، به حمایت آنها سزاوارتر از مادرند، و هم چنین در انتخاب همسر براى آنها، و منظور از حقاق مخالفت و درگیرى مادر، با عصبه، در مورد این زن است، به طورى که هر کدام به دیگرى مىگوید: من از تو احقّ هستم، گفته مىشود:
«حاققته حقاقا» بمعنى رشد عقلى است، یعنى به مرحلهاى برسد که حقوق و احکام در باره او اجرا شود، اما آن کس که نصّ الحقائق نقل کرده منظورش از حقایق، جمع «حقیقت» است. این بود معنایى که «ابو عبید قاسم بن سلام»«» براى این جمله کرده است، اما نظر من این است که منظور از «نصّ الحقاق» این است که زن به مرحلهاى برسد که جائز باشد تزویج کند، و اختیاردار حقوق خود شود، این در حقیقت تشبیه به «حقاق» در شتر است چرا که «حقاق» جمع حقّه و «حق» است به معنى شترى که سه سالش تمام و آماده بهرهبردارى است. «حقائق» نیز جمع حقّه است، بنا بر این هر دو تعبیر به یک معنى باز مىگردد، هر چند معنى دوم به روش عرب شبیهتر است.
5- روایتى دیگر از امام
تأثیر ایمان در روح
ایمان نقطهاى نورانى در قلب پدید آورد که هر چه ایمان رشد کند آن نیز فزونى یابد.
(لمظة نقطه سیاه یا سفید است، مىگویند فرس المظ، یعنى اسبى که در لب او نقطه سپیدى باشد)
6- روایتى دیگر از امام
ضرورت پرداخت زکات
هر گاه انسان طلبى دارد که نمىداند وصول مىشود یا نه، پس از دریافت آن واجب است زکات آن را براى سالى که گذشته، بپردازد.
مىگویم: (بنا بر این «دین ظنون» آن است که طلب کار نمىداند آیا مىتواند از بدهکار وصول کند یا نه گویا طلب کار در حال ظنّ و گمان است، گاهى امید دارد که بتواند آن را بستاند، و گاهى امید دارد که بتواند آن را بستاند، و گاهى نه، این از فصیحترین سخنان است، همچنین هر کارى که طالب آن هستى و نمىدانى در چه موضعى نسبت به آن خواهى بود، آن را «ظنون» گویند. و گفته اعشى شاعر عرب از همین باب است، آنجا که مىگوید: «چاهى که معلوم نیست آب دارد یا نه، و از محلى که باران گیر باشد دور است، نمىشود آن را همچون فرات، که پر از آب است، و کشتى و شناگر ماهر را از پا در مىآورد، قرار داد» «جدّ» چاه قدیمى بیابانى را گویند، و ظنون آن است که معلوم نیست آب دارد یا نه).
7- روایتى دیگر از امام
(وقتى لشکرى را در راه جنگ مشایعت مىکرد فرمود)
اخلاق نظامى
تا مىتوانید از زنان دورى کنید
مى گویم: (معنى این سخن آن که از یاد زنان و توجّه دل به آنها در هنگام جنگ، اعراض کنید، و از نزدیکى با آنان امتناع ورزید، چه اینکه این کار بازوان حمیّت را سست، و در تصمیم شما خلل ایجاد مىنماید، و از حرکت سریع، و کوشش در جنگ باز مىدارد، هر کس که از چیزى امتناع ورزد گفته مىشود «عذب عنه» و «عازب» و «عذوب» به معنى کسى است که از خوردن و آشامیدن امتناع مىورزد).
8- روایتى دیگر از امام
امید به پیروزى
مسلمان چونان تیراندازى ماهرى است که انتظار دارد، در همان نخستین تیراندازى پیروز گردد.
مىگویم: (یاسرون، کسانى هستند که با تیرها بر سر شترى مسابقه مىدهند، و فالج، یعنى چیره دست پیروز، مىگویند. قد فلج علیهم و فلجهم. یعنى بر آنان پیروز شدند، و آنان را مغلوب کردند، و راجز«» مىگوید: چیره دستى را دیدم که پیروز شد.)
9- روایتى دیگر از امام
جهاد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم
هر گاه آتش جنگ شعله مىکشید، ما به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم پناه مىبردیم، که در آن لحظه کسى از ما همانند پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به دشمن نزدیکتر نبود.
(وقتى ترس از دشمن بزرگ مىنمود، و جنگ به گونهاى مىشد که گویا جنگجویان را مىخواهد در کام خود فرو برد، مسلمانان به پیامبر پناهنده مىشدند، تا رسول خدا شخصا به نبرد پردازد، و خداوند به وسیله او نصرت و پیروزى را بر آنان نازل فرماید، و در سایه آن حضرت ایمن گردند، اما جمله
«اذا احمرّ البأس»
کنایه از شدّت کارزار است. در این باره سخنان متعدّدى گفته شده که بهترین آنها اینکه امام داغى جنگ را به شعلههاى سوزان آتش تشبیه کرده است، و از چیزهایى که این نظر را تقویت مىکند، سخن پیامبر در جنگ حنین است، هنگامى که نبرد سخت شد و شمشیر زدن مردم را در جنگ «هوازن» مشاهده کرد فرمود:
«الآن حمى الوطیس»
اکنون تنور جنگ داغ شد، «وطیس» تنور آتش است، بنا بر این رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم داغى و گرمى جنگ را به افروختگى و شدّت شعلهورى آتش تشبیه فرموده است).
ادامه حکمتها
حکمت 261
مظلومیّت امام على علیه السّلام
(سیاسى، تاریخى) و درود خدا بر او، فرمود: (آن هنگام که تهاجم یاران معاویه به شهر انبار، و غارت کردن آن را شنید، تنها و پیاده به طرف پادگان نظامى کوفه «نخیله»«» حرکت کرد، مردم خود را به او رسانده، گفتند اى امیر مؤمنان ما آنان را کفایت مىکنیم، فرمود) شما از انجام کار خود درماندهاید چگونه کار دیگرى را برایم کفایت مىکنید اگر رعایاى پیش از من از ستم حاکمان مىنالیدند، امروز من از رعیّت خود مىنالم، گویى من پیرو، و آنان حکمرانند، یا من محکوم و آنان فرمانروایانند. وقتى سخن امام در یک سخنرانى طولانى که برخى از آن را در ضمن خطبههاى گذشته آوردیم، به اینجا رسید. (دو نفر از یاران جلو آمدند و یکى گفت: من جز خود و برادرم را در اختیار ندارم، اى امیر المؤمنان فرمان ده تا هر چه خواهى انجام دهم، امام فرمود) شما کجا و آنچه من مىخواهم کجا
حکومت 262
مشکل حقّ ناشناسى
(اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: (حارث بن حوت«» نزد امام آمد و گفت: آیا چنین پندارى که من اصحاب جمل را گمراه مىدانم چنین نیست، امام فرمود) اى حارث تو زیر پاى خود را دیدى، امّا به پیرامونت نگاه نکردى، پس سرگردان شدى، تو حق را نشناختى تا بدانى که اهل حق چه کسانى مىباشند و باطل را نیز نشناختى تا باطل گرایان را بدانى. (حارث گفت: من و سعد بن مالک،«» و عبد اللّه بن عمر، از جنگ کنار مىرویم، امام فرمود) همانا سعد و عبد اللّه بن عمر، نه حق را یارى کردند، و نه باطل را خوار ساختند.
حکمت 263
مشکل هم نشینى با قدرتمندان
(سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: همنشین پادشاه، شیر سوارى را ماند که دیگران حسرت منزلت او را دارند، ولى خود مىداند که در جاى خطرناکى قرار گرفته است.
حکمت 264
نیکى به بازماندگان دیگران
(اخلاق اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: به بازماندگان دیگران نیکى کنید، تا حرمت بازماندگان شما را نگاهدارند.
حکمت 265
گفتار حکیمان و درمان
(علمى، درمانى) و درود خدا بر او، فرمود: گفتار حکیمان اگر درست باشد درمان«»، و اگر نادرست، درد جان است.
حکمت 266
روش صحیح پاسخ دادن
(علمى) و درود خدا بر او، فرمود: (شخصى از امام پرسید که ایمان را تعریف کن) فردا نزد من بیا تا در جمع مردم پاسخ گویم، که اگر تو گفتارم را فراموش کنى دیگرى آن را در خاطرش سپارد، زیرا گفتار چونان شکار رمنده است، یکى آن را به دست آورد، و دیگرى آن را از دست مىدهد.
(پاسخ امام در حکمت 31 آمد که آن را نقل کردیم که ایمان را بر چهار شعبه تقسیم کرد)
حکمت 267
پرهیز از حرص ورزى در کسب روزى
(اعتقادى، معنوى)
و درود خدا بر او، فرمود: اى فرزند آدم اندوه روز نیامده را بر امروزت میفزا، زیرا اگر روز نرسیده، از عمر تو باشد خدا روزى تو را خواهد رساند.
حکمت 268
اعتدال در دوستىها و دشمنىها
(اخلاق اجتماعى، سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: در دوستى با دوست مدارا کن، شاید روزى دشمن تو گردد، و در دشمنى با دشمن نیز مدارا کن، زیرا شاید روزى دوست تو گردد.
حکمت 269
روش برخورد با دنیا
(اعتقادى، اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: مردم در دنیا دو دستهاند، یکى آن کس که در دنیا براى دنیا کار کرد، و دنیا او را از آخرتش بازداشت، بر بازماندگان خویش از تهیدستى هراسان، و از تهیدستى خویش در امان است، پس زندگانى خود را در راه سود دیگران از دست مىدهد. و دیگرى آن که در دنیا براى آخرت کار مىکند، و نعمتهاى دنیا نیز بدون تلاش به او روى مىآورد، پس بهره هر دو جهان را چشیده، و مالک هر دو جهان مىگردد، و با آبرومندى در پیشگاه خدا صبح مىکند، و حاجتى را از خدا درخواست نمىکند جز آن که روا مىگردد.
حکمت 270
ضرورت حفظ اموال کعبه
(تاریخى، فقهى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: (در زمان حکومت عمر، نسبت به فراوانى زیور و زینتهاى کعبه صحبت شد، گروهى گفتند آنها را براى لشکر اسلام مصرف کن، کعبه زر و زینت نمىخواهد، وقتى از امیر المؤمنین علیه السّلام پرسیدند، فرمود) همانا قرآن بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم هنگامى نازل گردید که اموال چهار قسم بود، اموال مسلمانان، که آن را بر أساس سهم هر یک از وارثان، تقسیم کرد، و غنیمت جنگى که آن را به نیازمندانش رساند، و خمس، که خدا جایگاه مصرف آن را تعیین فرمود، و صدقات، که خداوند راههاى بخشش آن را مشخّص فرمود. و زیور آلات و زینت کعبه از اموالى بودند که خدا آن را به حال خود گذاشت، نه از روى فراموشى آن را ترک کرد، و نه از چشم خدا پنهان بود، تو نیز آن را به حال خود واگذار چنانکه خدا و پیامبرش آن را بحال خود واگذاشتند. (عمر گفت: اگر تو نبودى رسوا مىشدیم، و متعرّض زیور آلات کعبه نشد)